آنور خط

ساخت وبلاگ

رسما هم سیگار تمام شد هم پول

خیلى وقت است دیگر جیره خور این و آن بودن برایم سخت نیست و خیلى راحت این مسئله را هضم میکنم.شاید دیگر اهمیتى به انتلکت بازى هاى دوران نوجوانى و خودکامگى و استقلال و از این قبیل زر و گوه ها نمیدهم.

من دیگر خوب میدانم راه و رسم زندگى چیست و میدانم باید در پوچى و بیهودگى غرق شد تا از منجلاب آن بیرون آمد.

ساعت هاست از او خبر ندارم [شاید دیگر برایم مهم نباشد] آنقدر نیکوتین بدنم کم شده است که حالى براى فکر کردن و رویاپردازى آن هم با کسى که هیچ شانسى در وجودش نیست،ندارم [متنفر از خویش]

فکرم را پرت میکنم/فیلم گزینه مناسبى است/کتاب نیمه کاره هم موجود است [سیگار نباشد هیچکارى را نمیتوانم انجام بدهم]

فیلم را پخش میکنم/ "عشق سگى" / اینیاریتو لعنتى

یک ساعت اولش را تحمل میکنم و نیمه کاره رهایش میکنم

کجاست؟ / خواب / بیدار / دارد آهنگ ترکى گوش میکند / یا نیمه شب گشنه اش شده است و با موهاى پریشان به سراغ یخچال رفته است / شاید هم با تلفن ش صحبت میکند.

من باید بخوابم

فردا صبح باید سر تمرین حاضر باشم / دیالوگ هارا حفظ نیستم / نمیدانم چه میشود.

مدت هاست میخواهم با آسایش خاطر زندگى کنم.بى دغدغه هاى مالى و جانى [قبض هاى مانده / سیگار تمام شده ( این را که گفتم یاد مهدى موسوى افتادم) / بى پدرىِ روحى که من را در انزوا فشار میدهد]

مدت هاست که این اتفاق هم نمیافتد [متنفر از خویش]

خوابى؟

بیدارى؟

آهنگ ترکى گوش میکنى؟

به سراغ یخچال رفته اى؟

نکند با تلفن صحبت میکنى!

لوبیا پلو...
ما را در سایت لوبیا پلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 55 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 18:40