رسما هم سیگار تمام شد هم پول
خیلى وقت است دیگر جیره خور این و آن بودن برایم سخت نیست و خیلى راحت این مسئله را هضم میکنم.شاید دیگر اهمیتى به انتلکت بازى هاى دوران نوجوانى و خودکامگى و استقلال و از این قبیل زر و گوه ها نمیدهم.
من دیگر خوب میدانم راه و رسم زندگى چیست و میدانم باید در پوچى و بیهودگى غرق شد تا از منجلاب آن بیرون آمد.
ساعت هاست از او خبر ندارم [شاید دیگر برایم مهم نباشد] آنقدر نیکوتین بدنم کم شده است که حالى براى فکر کردن و رویاپردازى آن هم با کسى که هیچ شانسى در وجودش نیست،ندارم [متنفر از خویش]
فکرم را پرت میکنم/فیلم گزینه مناسبى است/کتاب نیمه کاره هم موجود است [سیگار نباشد هیچکارى را نمیتوانم انجام بدهم]
فیلم را پخش میکنم/ "عشق سگى" / اینیاریتو لعنتى
یک ساعت اولش را تحمل میکنم و نیمه کاره رهایش میکنم
کجاست؟ / خواب / بیدار / دارد آهنگ ترکى گوش میکند / یا نیمه شب گشنه اش شده است و با موهاى پریشان به سراغ یخچال رفته است / شاید هم با تلفن ش صحبت میکند.
من باید بخوابم
فردا صبح باید سر تمرین حاضر باشم / دیالوگ هارا حفظ نیستم / نمیدانم چه میشود.
مدت هاست میخواهم با آسایش خاطر زندگى کنم.بى دغدغه هاى مالى و جانى [قبض هاى مانده / سیگار تمام شده ( این را که گفتم یاد مهدى موسوى افتادم) / بى پدرىِ روحى که من را در انزوا فشار میدهد]
مدت هاست که این اتفاق هم نمیافتد [متنفر از خویش]
خوابى؟
بیدارى؟
آهنگ ترکى گوش میکنى؟
به سراغ یخچال رفته اى؟
نکند با تلفن صحبت میکنى!
لوبیا پلو...برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 55