لوبیا پلو

ساخت وبلاگ

روی ظرف ترشی ، کاغذ چسب دار چسباونده بودم و روش شعر نوشته بودم.

ترشی در یخچال آماده بود که وقت رفتن خواهرم بدم بهش.

وقت ناهار وقتی یخچال رو باز کردم که نوشابه بردارم چشمم به ترشی افتاد.

آنی اتفاق عجیبی برام رخ داد

ترشی را برداشتم و برچسب رو کندم.تا جایی که تونستم خوردمش.

دهنم میسوزه ولی ارزشش رو داشت

لوبیا پلو...
ما را در سایت لوبیا پلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:05

سه روزی میشود که از تهران برگشته ام.

نه دیدمش نه خبری از او دارم

زندگی ام روز به روز بدتر میشود.امشب در خانه تنها بودم.خانه دوستم است و من بر روی سرش چتر باز کرده ام و لنگر انداخته ام

سیگار کشیدم و‌ با سقف حرف زدم

لوبیا پلو...
ما را در سایت لوبیا پلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:05

دیگر نمیتوانستم.

نمیتوانستم ادامه بدهم.داشتم خودم را فراموش میکردم.

موهایم بلند شده و حالا میتوانم آنهارا ببندم.

مانند ده سال پیش.اما دیگر بیست سالم نیست.

موهایم سفید نشده ولی پیر شده ام.

لوبیا پلو...
ما را در سایت لوبیا پلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:05

بیدار بشم

قول میدى کشاورز باشى؟

لوبیا پلو...
ما را در سایت لوبیا پلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 49 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 21:24

فاحشه‌ها قسمتی از بیرونند با آن‌ه& لوبیا پلو...ادامه مطلب
ما را در سایت لوبیا پلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 50 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 21:24

میثم! کجاش شکل اونه؟! نه حاجی! این جف& لوبیا پلو...ادامه مطلب
ما را در سایت لوبیا پلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 53 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 21:24

تکون نخوردم و خودش پاشد و رفت اون طرف.سیگار روشن کرد.بهم گفت این آخرین بار نبود و هروقت خواست باید مطیع دستوراتش باشم.حرفى نزدم.بهم فحش داد و گفت دیگه لوبیا پلو...ادامه مطلب
ما را در سایت لوبیا پلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1396 ساعت: 4:36

منهادىایوانىهستمبیست و هفت ساله ادبیات میخونم و این اولین داستانمهامیدوارم راضى شده باشین.رییس انتشارات بعد از تمام شدن داستان دستى به سرش میکشه لوبیا پلو...ادامه مطلب
ما را در سایت لوبیا پلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 58 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1396 ساعت: 4:36

مدرک؟ آهان مدرک.مدرکى وجود نداشت و شاید صابر به فرزانه یه دستى زده باشهشاید؟ شما نویسنده داستانى و میگى شاید؟ ببین هیچوقت داستانى رو شروع نکن که پایان لوبیا پلو...ادامه مطلب
ما را در سایت لوبیا پلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1396 ساعت: 4:36

رسما هم سیگار تمام شد هم پولخیلى وقت است دیگر جیره خور این و آن بودن برایم سخت نیست و خیلى راحت این مسئله را هضم میکنم.شاید دیگر اهمیتى به انتلکت بازى هاى دوران نوجوانى و خودکامگى و استقلال و از این قبیل زر و گوه ها نمیدهم.من دیگر خوب میدانم راه و رسم زندگى چیست و میدانم باید در پوچى و بیهودگى غرق شد تا از منجلاب آن بیرون آمد.ساعت هاست از او خبر ندارم [شاید دیگر برایم مهم نباشد] آنقدر نیکوتین بدنم کم شده است که حالى براى فکر کردن و رویاپردازى آن هم با کسى که هیچ شانسى در وجودش نیست،ندارم [متنفر از خویش]فکرم را پرت میکنم/فیلم گزینه مناسبى است/کتاب نیمه کاره هم موجود است [سیگار نباشد هیچکارى را نمیتوانم انجام بدهم]فیلم را پخش میکنم/ "عشق سگى" / اینیاریتو لعنتىیک ساعت اولش را تحمل میکنم و نیمه کاره رهایش میکنمکجاست؟ / خواب / بیدار / دارد آهنگ ترکى گوش میکند / یا نیمه شب گشنه اش شده است و با موهاى پریشان به سراغ یخچال رفته است / شاید هم با تلفن ش صحبت میکند.من باید بخوابمفردا صبح باید سر تمرین حاضر باشم / دیالوگ هارا حفظ نیستم / نمیدانم چه میشود.مدت هاست میخواهم با آسایش خاطر زندگى کنم.بى دغدغه هاى مالى و جانى [قبض هاى مانده / سیگار تمام شده ( این را که گفتم یاد مهدى موسوى افتادم) / بى پدرىِ روحى که من را در انزوا فشار میدهد]مدت هاست که این اتفاق هم نمیافتد [متنفر از خویش]خوابى؟بیدارى؟ لوبیا پلو...ادامه مطلب
ما را در سایت لوبیا پلو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adafdivanef بازدید : 54 تاريخ : شنبه 16 دی 1396 ساعت: 18:40